حدود سه چهار سالی هست که با عضویتم توی کتابخونه دیگه سراغ خرید کتاب نرفته بودم و خبری هم از کتاب فروشی محبوبم توی شهرمون نداشتم تا اینکه دنبال کتابی به اسم رودین از ایوان تورگنیف بودم و توی کتابخونه یک دوست عزیزی مدت یک سال کتاب رو به امانت گرفته بود و پس نیاورده بود خلاصه گفتم برم کتاب و از کتابفروشی بخرم و بعد سال ها یک دیداری هم با شهر کتاب مورد علاقه م تازه کنم قبل تر ها که می رفتم چند تا فروشنده خوره کتاب داشت و همیشه کلی باهاشون راجب نویسنده ها و رمان ها گپ میزدم و در نهایت علاوه بر کتابی که می خواستم بخرم، دو سه تا کتاب پیشنهادی دوستان رو هم به لیست خریدم اضافه می کردم اینبار که وارد کتابفروشی شدم و یک قدمی بین قفسه کتاب ها زدم، هیچ فروشنده ای به استقبالم نیومد و متوجه شدم که آدم های سابق کتاب فروشی دیگه اونجا کار نمی کنن و پرسنل جدید هم براشون مهم نبود که به استقبال مشتری هایی بیان که بین قفسه ها سردرگم و مردد هستن کتابفروشی توی زمانی که من حضور داشتم مشتری نداشت و
اشتراک گذاری در تلگرام